شرکت زیان ده وجود ندارد
ما با معجزه حسابداری همه شرکتها را سود آور می کنیم. همان شرکتهایی که به دولت اعلام می کنند ورشکسته هستند و یا زیان سنواتی دارند و یا اصلا سود آور نیستند در صورتهای مالی خود به مدیران و اعضا هیات مدیره حقوق های نجومی و پاداشهای کهکشانی می دهند بعنوان سهم سود آوری. لذا نشان می دهد که حسابداری معجزه می کند دریک جا شرکت را کاملا ورشکسته نشان می دهد ودر جای دیگر منبع سود و پولسازی. و همه اینها هم منطبق بر مقرراتی که مولای درزش نمی رود. یعنی اینهمه تناقض را دیکجا جمع می کند. و آن را به صورت فن حسابداری بیان می کند تا هرکسی نتواند درک کند و یا انتقادی از ان داشته باشد. مثلا در موضوع استهلاک، یا در موضوع انبارداری یا قیمت تمام شده موادی هست که این تناقض عجیب را به سادگی توجیه می کند.
برای فهم عادی این موضوعات میتوان گفت: هزینه ها را به دو صورت حساب می کنند: برای دولت به قیمت آینده! و برای سهامدارآن به قیمت گذشته. و در امد ها را برعکس! برای دولت به قیمت گذشته و برای سهامدارن به قیمت اینده. که به انگلیسی آن را روش مایفو و لایفو می گویند. یعنی( مارکت این فیرست اوت و ماکدت او و فرست این) قیمت آتی (بازار) را منظور می کنند و قیمت خرید سابق. مثلا قیمت زمین و خانه و ماشین آلات، در ترازنامه دولتی یک ریال است (همه به هزینه گرفته شده) و در صورتهای مالی هیات مدیره برای سهامداران به قیمت کارشناسی اینده که یعنی در بازار چقدر می خرند. فرض کنید باشگاه پرسپولیس برای دولت صورت بدهی به مربیان خارجی هست و نبودن حتی یک زمین بازی. پس کلا ضرر است. یعنی کسی که می خواهد باشگاه را بخرد باید بدهی مربیان خارجی را به دلار و طبق رای دادگاه بدهد بدون اینکه دارایی یا امکانات فیزیکی داشته باشد. اما برای خودشان باشگاه طبق تراز بین المللی سومین باشگاه آسیایی است و 28تریلیون دلار ارزش برند آن است. که بدهی های ان یک درصد هم نمی شود. و است(دارایی) آن نه زمین بازی یا باشگاه بلکه برند آن است.(دارایی های نامشهود) در مورد ایران خودرو هم فقط زمین های ان که در داخل بافت قرار گرفته بالغ بر دهها برابر باشگاه پرسپولیس است در حالیکه در صورتهای مالی یک ریال (واقعا یک ریال) ثبت می شود. دلیل اصلی زیان نشان دادن هم همین است زیرا تیغ دولبه است اول اینکه مجلس و دولت را قانع می کنند که شرکت زیان دهنده است . دوم اینکه بعلت ورشکستگی میتوانند اموال را به قیمت روز بفروشند. لذا منحل کردن شرکت به نفع شان است. فقط کافی است که سوله های ایران خودرو به قطعه سازان واگذار شود تا بدهی انها صاف شود. در مورد هزینه استهلاک روش قانونی تری وجود دارد برای توحیه این تناقض عجیب: در انجا دو روش استهلاک تعریف شده مستقیم و نزولی. برای دولت روش استهلاک نزولی محاسبه می کنند زیرا قابل قبول وزارت اقتصاد است. و برای سهامدارن روش مستقیم. فرق آن به زبان ساده این است که داراییها در همان سالهای اول به هزینه برده می شوندو یک ریال را برای وجود آن داراییها ثبت می کنند. و این یعنی هزینه ها سرسام آور بالا رفته و در امد ها را پشت سر می گذارد. درواقع دارایی که هر روز قیمت آن بالاتر می رود، در صورت های مالی هر روز کمتر و زیان بار تر می شود. ممکن است مثل اقای پور ابراهیمی بگوییم : صورتهای مالی ملاک است ولی صورتهای مالی از همین ارقام است. وقبلا مقررات آن را تصویب کرده اند. و حسابرسان را با وعده کار دائمی! یا درصد کاهش مالیات خریده اند. لذا اگر به بنده ماموریت دهند همه آنها را شفاف می کنم چون از سال 1352 با این ترفند ها آشنا هستم
There is no loss-making company
We make all companies profitable with accounting miracles. The same companies that declare bankruptcy, have annual losses, or are not profitable at all, give astronomical salaries and galactic bonuses to executives and board members in their financial statements as a share of profitability. So it shows that accounting works wonders, in one place it shows the company is completely bankrupt, and in another it is a source of profit and money. And all this is in accordance with the rules that the master of the seam does not go. That is, it gathers all this contradiction somewhere. And expresses it as an accounting technique so that not everyone can understand or criticize it. For example, in the case of depreciation, or in the case of warehousing or cost, there are materials that simply justify this strange contradiction. For a normal understanding of these issues, we can say: costs are calculated in two ways: for the government at a future price! And for its shareholder at the last price. And vice versa! For the government at the past price and for the shareholders at the future price. In English, it is called the Maifo and fifo method. That is, (market in first out and first in first out) mean the future price (market) and the previous purchase price. For example, the price of land, house and machinery is one rial in the government balance sheet (all at cost) and in the financial statements of the board of directors for shareholders at the price of future expertise, that is, how much they buy in the market. Suppose Persepolis’s club owes money to foreign coaches and not even a playground. So it’s a total loss. This means that anyone who wants to buy the club must pay the debt of foreign coaches in dollars and according to the court ruling without having any assets or physical facilities. But for themselves, the club is the third largest Asian club in the world, with a brand value of $ 28 trillion. Debts are not even one percent. And it’s (assets) is not the playground or the club, but its brand. (Intangible assets) (Really one rial) is registered. This is the main reason for showing losses because it is a double-edged sword. First, they convince the parliament and the government that the company is a loss-making company. Second, due to bankruptcy, they can sell the property at the current price. Therefore, dissolving the company is in their interest. It is enough for Iran Khodro’s sheds to be handed over to parts manufacturers to clear their debts. Regarding the cost of depreciation, there is a more legal way to justify this strange contradiction: there are two methods of depreciation defined, direct and descending. For the government, they calculate the downward depreciation method because it is acceptable to the Ministry of Economy. And for shareholders direct method. The difference in simple language is that the assets are spent in the first years and they record one rial for the existence of those assets. And that means costs go up dramatically, surpassing revenues. In fact, the higher the price of an asset, the less and less harmful it becomes in the financial statements. We can say like Mr. Pour Ebrahimi: financial statements are the criterion, but financial statements are of the same figures. They have already approved its regulations. And auditors with the promise of permanent work! Or have bought a tax deduction percentage. Therefore, if they give me a mission, I will make them all clear, because I have been familiar with these tricks since 1973.
لا توجد شرکه خاسره
نجعل کل الشرکات مربحه بالمعجزات المحاسبیه. نفس الشرکات التی تعلن إفلاسها ، أو لدیها خسائر سنویه ، أو غیر مربحه على الإطلاق ، تمنح رواتب فلکیه ومکافآت مجریه للمدیرین التنفیذیین وأعضاء مجلس الإداره فی بیاناتها المالیه کحصه من الربحیه. لذلک فهو یظهر أن المحاسبه تصنع العجائب ، فهی تظهر فی مکان ما أن الشرکه مفلسه تمامًا ، وفی مکان آخر هی مصدر ربح ومال. وکل هذا وفقًا للقواعد التی لا یذهب بها سید التماس. أی أنه یجمع کل هذا التناقض فی مکان ما. ویعبر عنها على أنها تقنیه محاسبیه بحیث لا یستطیع الجمیع فهمها أو انتقادها. على سبیل المثال ، فی حاله الاستهلاک ، أو فی حاله التخزین أو التکلفه ، هناک مواد تبرر ببساطه هذا التناقض الغریب. لفهم هذه القضایا بشکل طبیعی ، یمکننا القول: یتم احتساب التکالیف بطریقتین: للحکومه بسعر مستقبلی! ولحاملها بالسعر الأخیر. والعکس صحیح! للحکومه بالسعر السابق وللمساهمین بالسعر المستقبلی. فی اللغه الإنجلیزیه ، تسمى طریقه Maifo و fifo. أی أن (السوق فی شهر أغسطس الأول من هذا العام وماکدت له وأول مره) تعنی السعر المستقبلی (السوق) وسعر الشراء السابق. على سبیل المثال ، سعر الأرض والمنزل والآلات هو ریال واحد فی المیزانیه العمومیه للحکومه (الکل بسعر التکلفه) وفی البیانات المالیه لمجلس الإداره للمساهمین بسعر الخبره المستقبلیه ، أی مقدار الشراء فی السوق. لنفترض أن نادی برسیبولیس یدین بأموال للمدربین الأجانب ولیس حتى لملعب. لذلک فهی خساره کامله. وهذا یعنی أن أی شخص یرغب فی شراء النادی یجب علیه سداد دیون المدربین الأجانب بالدولار ووفقًا لحکم المحکمه دون أن یکون لدیه أی أصول أو مرافق مادیه. لکن بالنسبه لهم ، یعد النادی ثالث أکبر نادٍ آسیوی فی العالم ، بقیمه علامته التجاریه 28 تریلیون دولار. الدیون لیست حتى واحد فی المئه. وهی (أصولها) لیست الملعب أو النادی بل علامتها التجاریه (أصول غیر مادیه) (ریال واحد بالفعل) مسجله. وهذا هو السبب الرئیسی فی تکبد الخسائر لأنه سیف ذو حدین: أولاً ، یقنعون البرلمان والحکومه بأن الشرکه شرکه خاسره. ثانیًا ، بسبب الإفلاس ، یمکنهم بیع العقار بالسعر الحالی. لذلک ، فإن حل الشرکه فی مصلحتهم. یکفی تسلیم حظائر شرکه إیران خودرو إلى مصنعی قطع الغیار لسداد دیونهم. فیما یتعلق بتکلفه الاستهلاک ، هناک طریقه قانونیه أکثر لتبریر هذا التناقض الغریب: هناک طریقتان محددتان للإهلاک ، مباشر وتنازلی. بالنسبه للحکومه ، یقومون بحساب طریقه الاستهلاک التنازلی لأنها مقبوله لدى وزاره الاقتصاد. ولأسلوب المساهمین المباشر. الفرق فی اللغه البسیطه هو أن الأصول تنفق فی السنوات الأولى وأنها تسجل ریالاً واحداً لوجود تلک الأصول. وهذا یعنی ارتفاع التکالیف بشکل کبیر ، متجاوزه الإیرادات. فی الواقع ، کلما ارتفع سعر الأصل ، قل ضرره فی البیانات المالیه. یمکننا القول مثل السید بور إبراهیمی: البیانات المالیه هی المعیار ، لکن البیانات المالیه هی من نفس الأرقام. لقد وافقوا بالفعل على لوائحها. والمراجعین مع الوعد بالعمل الدائم! أو اشتروا نسبه خصم ضریبی. لذلک ، إذا أعطونی مهمه ، فسأوضحهم جمیعًا ، لأننی کنت على درایه بهذه الحیل منذ عام 1973.
No existe una empresa que genere pérdidas
Rentabilizamos todas las empresas con milagros contables. Las mismas empresas que se declaran en quiebra, tienen pérdidas anuales o no son rentables en absoluto, dan salarios astronómicos y bonificaciones galácticas a los ejecutivos y miembros de la junta en sus estados financieros como parte de la rentabilidad. Entonces muestra que la contabilidad funciona de maravilla, en un lugar muestra que la empresa está completamente en quiebra y en otro es una fuente de ganancias y dinero. Y todo esto está de acuerdo con las reglas que el maestro de la costura no va. Es decir, reúne toda esta contradicción en alguna parte. Y lo expresa como una técnica contable para que no todo el mundo pueda entenderlo o criticarlo. Por ejemplo, en el caso de depreciación, o en el caso de almacenaje o costo, hay materiales que simplemente justifican esta extraña contradicción. Para una comprensión normal de estos temas, podemos decir: los costos se calculan de dos maneras: ¡para el gobierno a un precio futuro! Y para su accionista al último precio. ¡Y viceversa! Para el gobierno al precio pasado y para los accionistas al precio futuro. En inglés, se llama método Maifo y Lifu. Es decir, (el mercado de este primero de agosto y su McDet y su primero) significan el precio futuro (mercado) y el precio de compra anterior. Por ejemplo, el precio de la tierra, la casa y la maquinaria es un rial en el balance del gobierno (todo al costo) y en los estados financieros de la junta directiva para los accionistas al precio de la experiencia futura, es decir, cuánto compran. en el mercado. Supongamos que el club de Persépolis debe dinero a entrenadores extranjeros y ni siquiera a un patio de recreo. Entonces es una pérdida total. Esto significa que todo aquel que quiera comprar el club deberá pagar la deuda de los entrenadores extranjeros en dólares y de acuerdo con la sentencia judicial sin tener ningún activo ni instalaciones físicas. Pero para ellos mismos, el club es el tercer club asiático más grande del mundo, con un valor de marca de $ 28 billones. Las deudas no son ni el uno por ciento. Y su (activo) no es el patio de recreo o el club, sino su marca. (Activo intangible) (Realmente un rial) está registrado. Esta es la principal razón para mostrar pérdidas porque es un arma de doble filo: primero, convencen al parlamento y al gobierno de que la empresa es una empresa deficitaria. En segundo lugar, debido a la quiebra, pueden vender la propiedad al precio actual. Por lo tanto, les conviene disolver la empresa. Basta con que los cobertizos de Iran Khodro se entreguen a los fabricantes de piezas para liquidar sus deudas. En cuanto al costo de depreciación, hay una forma más legal de justificar esta extraña contradicción: hay dos métodos de depreciación definidos, directo y descendente. Para el gobierno, calculan el método de depreciación a la baja porque es aceptable para el Ministerio de Economía. Y para accionistas método directo. La diferencia en lenguaje simple es que los activos se gastan en los primeros años y registran un rial por la existencia de esos activos. Y eso significa que los costos aumentan drásticamente, superando los ingresos. De hecho, cuanto más alto es el precio de un activo, cada vez menos dañino se vuelve en los estados financieros. Podemos decir como el Sr. Pour Ebrahimi: los estados financieros son el criterio, pero los estados financieros son de las mismas cifras. Ya han aprobado su reglamento. ¡Y auditores con la promesa de un trabajo permanente! O ha comprado un porcentaje de deducción fiscal. Por tanto, si me dan una misión, los dejaré todos claros, porque conozco estos trucos desde 1973.