عالم مثل(مثالی) چیست؟
انسان کامل در ابتدای خلقت مورد احترام همه موجودات قرار گرفت و همه بر او سجده کردند جز ابلیس. که گفت من از او بهترم او از خاک است و من از آتش. خداوند هم او را اخراج کرد(لعنت). او در هنگام خروج از خدا خواست به پاداش کارهای قبلی است و عبادت چندین هزار ساله اش به او قدرت تسلط بر انسان را بدهد تا بتواند او را فریب دهد. و خداوند هم موقیعت را مناسب دید و گفت اشکالی ندارد، تو برای وسوسه آدم و فرزندان او ثدرت تصرف خواهی داشت البته برخی از انها را که جزو عبادی الصالحون هستند از همه جدا کرد. چرا که می خواست جوهره آدم ها را برای خودشان شفاف سازی کند.
و برای امتحان به حضرت آدم گفت: این هم باغ و بهشت را برای تو آفریدم و به همه جهانیان گفتم که مطیع توباشند. و تو باید مطیع من باشی. حضرت آدم قبول کرد و گفت چه باید بکنم؟ حضرت حق فرمود بگو چه باید نکنم، تو از همه میوه های بهشت می توانی استفاده کنی جز گندم. وآدم که اندام او و حواس او کامل بود بطوریکه خدا را می دید و حرف های او را می شنید قبول کرد که مطیع باشد. اما زمانی نگذشت که شیطان به سراغ او رفت و او را فریفت تا دانه گندم را بخورد. لذا خداوند هم در اثر این کار او را هبوط بخشید و از درجه کمال انداخت. بطوریکه بسیاری از توانایی های از بین رفت و استفاده از امکانات بهشت هم بر او ممنوع شد. و به کوه سراندیت در سریلانکا فرستاده شد. اولین نقص او اینطور ظاهر شد که خود را برهنه دید. ناچار شد از برگ های انجیر برای پوشاندن عورت خود استفاده کند. سپس گرسنگی بر او احاطه کرد و سرما و گرما را حس نمود. پس متوجه نقص خود شد و به خدا عرضه داشت که اشتباه کردم. خداوند هم گفت توبه کن و او توبه کرد. اما عالم مثل(بهشتی) او برنگشت. از خدا خواست راهنمایی کند و قول داد دیگر شیطان را اطاعت نکند. و خداوند بر او کشاورزی امر فرمود. که از جنگل دانه هایی را بردارد کمی از ان بخورد وباقی را در سر زمین خشک بکارد و آبیاری کند. این بود که از سر زمین سراندیب به سوی مکه رفت و بر سر راه با همسرش که از جده می امد ملاقات کرد. و برای رهایی از سرما و گرما به ساختن اولین خانه در مکه مامور شد(ان اول بیت وضع للناس). ولی برای کشاورزی به مدینه می رفت. زیرا مکه بایر و خشک بود. تا اینکه صاحب فرزندان و ایل و تبار شد. و از خدا خواست تا دوباره پیش او برگردد. این بود که در مسیر مهاجرت در نجف اشرف فعلی از دنیا رفت و به دیار باقی یعنی همان بهشت برگشت. لذا براساس آیه انا لله و انا الیه راجعون، انسان ها همه در بهشت و در صلب حضرت آدم بودند. و عالم ذر(ذره) را تشکیل می دادندو با هبوط حضرت آدم انها نیز بر روی زمین منتقل و به ترتیب زمان به دنیا آمدند. تا با شیطان و اولاد او مبارزه کنند و خود را برای برگشت به اصل خود آماده نمایند. این فلسفه دوگانگی انسان کامل و ناقص یا دینا و آخرت در همه ادیان هست زیرا همه ادیان از حضرت آدم سرچشمه گرفتند، ولی برخی ان را تغییرات داده اند. مثلا ایرانی ها بخوبی توانسته اند دوری حضرت آدم را به تصویر بکشند و بافت فرش با گلها و حیوانات بهشتی برای منزل و زیر پای انسانها حسرت دوری از بهشت را به فرزندان آدم منتقل نمایند. اما برخی برعکس عمل کردند. و این عده خود را سلطان به حساب آورده و گفتند: حسرت بهشت را نخورید، خودمان همین جا بهشت را می سازیم. یا گروه دیگر دانشمندان بودند که علم خود را بالاتر از علم خداوند دانسته و یا می گفتند: خداوند بازنشسته شده و باید با علم ودانش خودمان(اومانیستی) راه را پیدا کنیم. آنها بروشور خدا (دین) را قبول نمی کردند
What is a proverb?
The perfect man was revered by all creatures at the beginning of creation, and all prostrated to him except Satan. Who said I am better than him, he is of dust and I am of fire. God also expelled him (curse). When he left God, he wanted to be rewarded for his previous deeds, and his thousands of years of worship would give him the power to dominate man so that he could deceive him. And God saw the situation as appropriate and said that there is no problem, you will have the power to tempt Adam and his children, of course, he separated some of them who are part of the worship of the righteous. Because he wanted to make the essence of people transparent to himself. And to test Adam, he said: I have created this garden and paradise for you and I told all the worlds to be obedient to repentance. And you must obey me. Adam accepted and said what should I do? Hazrat Haq said, "Tell me what I should not do. You can use all the fruits of Paradise except wheat." And the man whose body and senses were perfect, so that he saw God and heard his words, accepted to be obedient. But it was not long before the devil came to him and tricked him into eating the wheat. Therefore, as a result of this work, God descended him and made him of the degree of perfection. As many of his abilities were lost and he was forbidden to use the facilities of heaven. And was sent to Mount Serandit in Sri Lanka. His first defect appeared when he saw himself naked. He had to use fig leaves to cover his private parts. Then hunger surrounded him and he felt cold and hot. So he realized his flaw and offered it to God that I was wrong. God also said repent and he repented. But the world did not return like him. He asked God for guidance and promised not to obey the devil anymore. And God commanded him agriculture. Who picks up seeds from the forest, eats a little of it, and plants the rest on dry land and irrigates it. It was from the land that Sarandib went to Mecca and met his wife on the way from Jeddah. And to get rid of the cold and heat, he was commissioned to build the first house in Mecca (the first house for the people). But he went to Medina for agriculture. Because Mecca was barren and dry. Until he had children and tribes. And he asked God to come back to him. He died on the way to Najaf Ashraf and returned to Diar Baghi, the same paradise. Therefore, according to the verses of Ana Allah and Ana Allah Raja"un, human beings were all in Paradise and in the cross of Adam. And they formed the world of particles (particles) and with the fall of Adam, they were also transferred to the earth and were born in the order of time. To fight the devil and his descendants and prepare themselves to return to their origin. This philosophy is the duality of perfect and imperfect human beings or religion and the hereafter in all religions because all religions originated from Adam, but some have changed it. For example, the Iranians have been able to depict the distance of Adam well and the texture of the carpet with flowers and animals of paradise for the home and under the feet of human beings to convey the longing for the distance of paradise to the children of Adam. But some did the opposite. And these people considered themselves sultans and said: Do not miss heaven, we will build paradise here. Or there was another group of scientists who considered their knowledge higher than God"s knowledge or said: God is retired and we must find our way with our (humanist) knowledge. They did not accept the booklet of God (religion)
ما هو المثل؟
کان الرجل الکامل یوقر من قبل جمیع المخلوقات فی بدایة الخلیقة ، وجمیعهم سجدوا له ما عدا الشیطان. من قال انی افضل منه فهو من تراب وانا من نار. کما طرده الله (لعنة). عندما ترک الله ، أراد أن یکافأ على أفعاله السابقة ، وستمنحه عبادته التی امتدت لآلاف السنین القوة للسیطرة على الإنسان حتى یخدعه. ورأى الله الموقف مناسباً وقال إنه لا توجد مشکلة ، فستکون لدیک القوة لإغراء آدم وأبنائه طبعاً ، فقد فصل بعضهم ممن هم جزء من عبادة الصالحین. لأنه أراد أن یجعل جوهر الناس شفافًا لنفسه. ولکی یختبر آدم ، قال: لقد خلقت لک هذه الجنة والجنة ، وقلت لکل العوالم أن تطیع التوبة. ویجب أن تطیعنی. فقبل ??آدم وقال ماذا أفعل؟ قال حضرة حق: أخبرنی ما لا یجب أن أفعله ، یمکنک أن تستعمل کل ثمرات الجنة ماعدا القمح. والرجل الذی کان جسده وحواسه کاملین حتى رأى الله وسمع کلامه قبل أن یطیع. ولکن لم یمض وقت طویل قبل أن یأتی إلیه الشیطان ویخدعه لیأکل الحنطة. لذلک ، ونتیجة لهذا العمل نزله الله وجعله من درجة الکمال. حیث فقد الکثیر من قدراته ومُنع من استخدام مرافق الجنة. وأرسل إلى جبل سیراندیت فی سریلانکا. ظهر عیبه الأول عندما رأى نفسه عاریاً. کان علیه أن یستخدم أوراق التین لتغطیة عورته. ثم أحاط به الجوع وشعر بالبرد والحرارة. فأدرک عیبه وعرض على الله أننی کنت مخطئا. وقال الله أیضا توبوا وتاب. لکن العالم لم یعد مثله. طلب الهدایة من الله ووعده بعدم طاعة الشیطان بعد الآن. وأمره الله بالزراعة. من یلتقط البذور من الغابة ، ویأکل القلیل منها ، ویزرع الباقی فی الیابسة ویسقیها. من الأرض ذهب سرندیب إلى مکة والتقى بزوجته فی الطریق من جدة. وللتخلص من البرد والحرارة ، کلف ببناء أول بیت فی مکة (أول بیت للناس). لکنه ذهب إلى المدینة المنورة للزراعة. لأن مکة کانت قاحلة وجافة. حتى أنجب أبناء وقبائل. وسأل الله أن یرجع إلیه. وتوفی وهو فی طریقه إلى النجف الأشرف وعاد إلى دیار باغی وهی نفس الجنة. لذلک ، وفقًا لآیات أنا الله وآنی الله رجاء ، کان البشر جمیعًا فی الجنة وفی صلیب آدم. وشکلوا عالم الجسیمات (الجسیمات) ومع سقوط آدم ، انتقلوا أیضًا إلى الأرض وولدوا حسب ترتیب الزمن. محاربة الشیطان وذریته والاستعداد للعودة إلى أصلهم. هذه الفلسفة هی ازدواجیة إنسان أو دین کامل وغیر کاملین والآخرة فی کل الأدیان ، لأن الأدیان کلها نشأت من آدم والبعض غیّرها. على سبیل المثال ، استطاع الإیرانیون تصویر مسافة آدم بئر ونسیج السجادة بالزهور وحیوانات الجنة للبیت وتحت أقدام البشر لإیصال شوق مسافة الجنة لأبناء الجنة. آدم. لکن البعض فعل العکس. وکان هؤلاء یعتبرون أنفسهم سلاطین وقالوا: لا تفوتوا الجنة ، فنحن نبنی الجنة هنا. أو کانت هناک مجموعة أخرى من العلماء اعتبروا معرفتهم أعلى من معرفة الله أو قالوا: لقد تقاعد الله ویجب أن نجد طریقنا بمعرفتنا (الإنسانیة). لم یقبلوا کراس الله (دین).