دلیل فرار مغزها
شرکت های دانش بنیان مهمترین فرزند تولیدی انقلاب اسلامی است، که باید در جهت قطع واردات حرکت کند. رانت خواران واردات در طول یک قرن نگذاشته اند: تا مغزهای ایرانی به تولید برسند و آنها را تشویق به فرار مغزها کرده اند. اینک که مجلس شورای اسلامی همت خود را برای تصویب قانون و حمایت از این بخش مهم اقتصاد ایران دارد. باید توجه کند که به نقطه حساسی رسیده و میتوان گفت نقطه پایان دو قرن سکوت و سقوط ایران اسلامی است. مجلس باید قانونی بگذراند که کل واردات ممنوع شود. و هرکس تقاضای واردات داشت، آن را به مجموعه دانش بنیانها بدهد و بودجه اش را هم به دلار تخصص نماید، و مهلت قانونی واردات را هم به آنها بدهد. درواقع بجای اینکه ارز ترجیحی را از فرابورس یا ارزنیمایی خرید و به وارد کنند گان بدهد. آن را با همان قیمت نیمایی به دانش بنیانها بدهد.
این امر باعث می شود هم دانش بنیانها تقویت شوند و هم اینکه مشخص شود چه کسانی هستند که: دانشجویان را وادار به فرار می کنند. زیرا این خود دانشجویان و نخبگان نیستند که فرار می کنند. بلکه وارد کنند گان به آنها پول می دهند که بروند و تولید داخل شکست بخورد و آنها بتوانند وارد کنند. یک دانشجویی که چپ وراست خود را نمی شناسد چطور می تواند در بهترین گزینه های دانشگاههای دنیا قبول شود یا از انجا پذیرش بگیرد. و بدتر از ان که دانشگاههای اروپا و آمریکا که یک دلاری را روی هوا می زنند، چطور راضی می شوند بدون پول! یا شهریه از ایرانیان ثبت نام کنند. و یا حتی انها را بورسیه نمایند. چه رسد به اینکه زندگی انها را هم تامین کرده و برایشان همه چیز بخرند؟ مجلس باید تحقیق و تفحص کند که چرا و چه کسی بودجه اینهمه فرار مغز ها را فراهم می کند؟ از نظر ما که روشن است: همه این بودجه یک درصد سود واردات نمی شود. لذا وارد کنندگان ایرانی هستند که در نقاب خیر خواهی! این ها را درپشت پرده شارژ می کنند. وارد کنندگان از یکسو به تعبیر دانشگاهها! حامی و هیات امنا خیرین می شوند. تا بر سیر تطور صنعت و ارتباط آن با دانشگاهها نظارت کنند. و هر جا دیدند دانشگاه بسوی خودکفایی می رود و ممکن است باعث قطع واردات شود. به عنوان دایه مهربانتر از مادر وارد عرصه می شوند و به دانشجو می گویند: توحیف است در ایران بمانی! این کارها در ایران شدنی نیست و ما نمیتوانیم با اروپا و آمریکا رقابت کنیم. بعد به آنها توصیه می کنند برو خارج و در بهترین دانشگاهها تحصیل کن. وی که نمی فهمد این چه توطئه ای است می گوید: من بچه شهر ستانی ام و بودجه ندارم! و او با زرنگی خاصی می گوید بودجه نمی خواهد! بورسیه شو! من معرفی می کنم و از تو هم حمایت می کنم. و به زور هم شده او را راهی اروپا و آمریکا می کنند. و بعد هم جزو خیرین دانشگاه آکسفورد ظاهر شده و انجا را ملزم می کنند این دانشجو را بپذیرد! صندوق خیریه ای هم می سازند و به او بورسیه و مستمری می دهند. دانشجوی شهرستانی که حال و هوای اروپا و آمریکا را می بیند نمی داند که وارد کننده پول خرج کرده تا به او احترام بگذارند. و بزودی در میان اعتیاد و عشق و خوشگذرانی گیر می افتد و ازبین می رود. این سرنوشت همه کسانی است که به عشق واردات، جوانان را نابود می کنند. از 10میلیون ایرانی جویای علم مستقر در خارج فقط چند نفر موفق می شوند و یا در واقع از دست اینها در می روند. والا بقیه به قدری سقوط می کنند که نه روی بازگشت دارند و نه توان ماندن. و لذا به مشاغل ظرفشویی و عملگی و سوزاندن جسد و گدایی برای سازمان های ضد انقلاب روی می اورند. به همین جهت است که اکثرا در ذهن آنها خوانده می شود که به وطن برنگردند!
Love to import: the reason for the brain drain
Knowledge-based companies are the most important product of the Islamic Revolution, which must move to cut imports. The rent-seekers have not allowed imports for a century: until the Iranian brains are produced and they have been encouraged to flee. Now that the Islamic Consultative Assembly is working to pass a law and support this important sector of Iran"s economy. It should be noted that it has reached a critical point and can be said to be the end of two centuries of silence and the fall of Islamic Iran. Parliament must pass a law banning all imports. And whoever wants to import, give it to the knowledge base and specialize their budget in dollars, and give them the legal deadline to import. In fact, instead of buying the preferred currency from the OTC market or giving it to importers. Give it to the knowledge base at the same half price. This strengthens both the knowledge base and the identity of who they are: forcing students to flee. Because it is not the students and the elite who are fleeing. Rather, importers give them money to go and domestic production fails and they can import. How can a student who does not know his left and right be accepted in the best options in the world universities or from there. And worse than that, how can European and American universities, which throw a dollar in the air, be satisfied without money! Or register tuition from Iranians. Or even give them scholarships. How about providing them with a living and buying everything for them? The parliament should investigate why and who provides the budget for all this brain drain? From our point of view, it is clear: not all of this budget is a one percent profit on imports. Therefore, it is the Iranian importers who wish you well! They charge them behind the curtain. Importers on the one hand, in the words of universities! The sponsor and the board of trustees are donated. To monitor the evolution of industry and its relationship with universities. And wherever they see, the university is moving towards self-sufficiency and may cut off imports. They enter the field as a kinder midwife than the mother and say to the student: It is a pity to stay in Iran! This is not possible in Iran and we can not compete with Europe and the United States. Then they are advised to go abroad and study in the best universities. He, who does not understand what a conspiracy is, says: I am a child of Satani city and I do not have a budget! And he says with certain ingenuity that he does not want a budget! Scholarship! I introduce and support you. And they force him to go to Europe and America. And then he appeared as one of the benefactors of Oxford University and they forced him to accept this student! They also set up a charity fund and give him scholarships and pensions. A city student who sees the climate of Europe and America does not know that the importer has spent money to be respected. And soon he gets stuck in the middle of addiction and love and fun and disappears. This is the fate of all those who destroy the youth for the love of imports. Out of 10 million Iranians seeking science based abroad, only a few succeed or actually lose. The rest fall so high that they can neither return nor stay. Therefore, they turn to dishwasher and practical jobs and cremation and begging for counter-revolutionary organizations. That is why it is often read in their minds that they should not return to their homeland!
حب الاستیراد: سبب هجرة الأدمغة
الشرکات المعرفیة هی أهم منتج للثورة الإسلامیة التی یجب أن تتحرک لخفض الواردات. لم یسمح الباحثون عن الریع بالاستیراد منذ قرن: حتى یتم إنتاج العقول الإیرانیة وتشجیعهم على الهروب. والآن بعد أن عمل مجلس الشورى الإسلامی على إصدار قانون ودعم هذا القطاع المهم من الاقتصاد الإیرانی. وتجدر الإشارة إلى أنها وصلت إلى نقطة حرجة ویمکن القول إنها نهایة قرنین من الصمت وسقوط إیران الإسلامیة. یجب على البرلمان إصدار قانون یحظر جمیع الواردات. ومن یرید الاستیراد یعطیه لقاعدة المعرفة ویتخصص بمیزانیته بالدولار ومنحهم المهلة القانونیة للاستیراد. فی الواقع ، بدلاً من شراء العملة المفضلة من سوق OTC أو إعطائها للمستوردین. أعطه لقاعدة المعرفة بنفس السعر بنصف السعر. هذا یقوی کلاً من قاعدة المعرفة وهویة هویتهم: إجبار الطلاب على الفرار. لأنه لیس الطلاب والنخبة من یفرون. بدلاً من ذلک ، یمنحهم المستوردون المال للذهاب ویفشل الإنتاج المحلی ویمکنهم الاستیراد. کیف یمکن للطالب الذی لا یعرف یساره ویمینه أن یقبل فی أفضل الخیارات فی جامعات العالم أو من هناک. والأسوأ من ذلک ، کیف یمکن للجامعات الأوروبیة والأمریکیة التی ترمی بدولار فی الهواء أن ترضی بدون مال! أو تسجیل الرسوم الدراسیة من الإیرانیین. أو حتى منحهم منحا دراسیة. ماذا عن توفیر لقمة العیش لهم وشراء کل شیء لهم؟ على البرلمان أن یبحث لماذا ومن الذی یوفر المیزانیة لکل هجرة الأدمغة هذه؟ من وجهة نظرنا ، من الواضح: لیست کل هذه المیزانیة تمثل ربحًا بنسبة واحد بالمائة على الواردات. لذلک فإن المستوردین الإیرانیین هم من یتمنون لکم الخیر! یشحنونهم وراء الستار. المستوردین من جهة ، على حد قول الجامعات! یتم التبرع بالراعی ومجلس الأمناء. لرصد تطور الصناعة وعلاقتها بالجامعات. وحیثما یرون ، تتجه الجامعة نحو الاکتفاء الذاتی وقد تقطع الواردات. یدخلون المیدان کقابلة ألطف من الأم ویقولون للطالب: إنه لأمر مؤسف أن تبقى فی إیران! هذا غیر ممکن فی إیران ولا یمکننا منافسة أوروبا والولایات المتحدة. ثم ینصحون بالسفر للخارج والدراسة فی أفضل الجامعات. وهو الذی لا یفهم المؤامرة یقول: أنا ابن مدینة ساتانی ولیس لدی میزانیة! ویقول ببراعة معینة إنه لا یرید میزانیة! منحة دراسیة! أقدم لکم وأدعمکم. وأجبروه على الذهاب إلى أوروبا وأمریکا. وبعد ذلک ظهر کأحد المحسنین من جامعة أکسفورد وأجبروه على قبول هذا الطالب! کما قاموا بإنشاء صندوق خیری ومنحه منحا دراسیة ومعاشات تقاعدیة. طالب المدینة الذی یرى مناخ أوروبا وأمریکا لا یعرف أن المستورد قد أنفق أموالًا لیُحترم. وسرعان ما یعلق فی وسط الإدمان والحب والمرح ویختفی. هذا هو مصیر کل أولئک الذین یهلکون الشباب من أجل حب الواردات. من بین 10 ملایین إیرانی یسعون للحصول على العلم فی الخارج ، ینجح القلیل منهم أو یخسرون بالفعل. أما البقیة فتقع فی ارتفاع شدید لدرجة أنهم لا یستطیعون العودة أو البقاء. لذلک ، یلجأون إلى غسالة الصحون والوظائف العملیة وحرق الجثث والتسول للمنظمات المعادیة للثورة. ولهذا کثیراً ما یُقرأ فی أذهانهم أنه لا ینبغی لهم العودة إلى وطنهم!
Elsker at importere: årsagen til hjerneflugten
Vidensbaserede virksomheder er det vigtigste produkt af den islamiske revolution, som skal bevæge sig for at skære ned på importen. Rent-seekers har ikke tilladt import i et århundrede: indtil de iranske hjerner er produceret, og de er blevet tilskyndet til at stikke af. Nu hvor den islamiske rådgivende forsamling arbejder på at vedtage en lov og støtte denne vigtige sektor af Irans økonomi. Det skal bemærkes, at det har nået et kritisk punkt og kan siges at være afslutningen på to århundreders tavshed og det islamiske Irans fald. Parlamentet skal vedtage en lov, der forbyder al import. Og den, der ønsker at importere, giv det til videnbasen og specialiser deres budget i dollars, og giv dem den lovlige frist til at importere. Faktisk i stedet for at købe den foretrukne valuta fra OTC-markedet eller give den til importører. Giv det til videnbasen til samme halve pris. Dette styrker både vidensgrundlaget og identiteten af, hvem de er: tvinger eleverne til at flygte. For det er ikke eleverne og eliten, der flygter. I stedet giver importører dem penge til at gå, og den indenlandske produktion svigter, og de kan importere. Hvordan kan en studerende, der ikke kender sin venstre og højre side, blive accepteret i de bedste muligheder i verdens universiteter eller derfra. Og værre end det, hvordan kan europæiske og amerikanske universiteter, som kaster en dollar i vejret, være tilfredse uden penge! Eller registrer undervisning fra iranere. Eller endda give dem stipendier. Hvad med at skaffe dem et levebrød og købe alt for dem? Folketinget burde undersøge hvorfor og hvem der sørger for budgettet til alt det her hjerneflugt? Fra vores synspunkt er det klart: ikke hele dette budget er en fortjeneste på én procent på import. Derfor er det de iranske importører, der ønsker dig alt godt! De oplader dem bag gardinet. Importører på den ene side, med universiteternes ord! Sponsor og bestyrelse er doneret. At overvåge udviklingen af ??industrien og dens forhold til universiteter. Og hvor end de ser, bevæger universitetet sig mod selvforsyning og kan afskære importen. De går ind på banen som en venligere jordemoder end moderen og siger til eleven: Det er ærgerligt at blive i Iran! Dette er ikke muligt i Iran, og vi kan ikke konkurrere med Europa og USA. Så bliver de rådet til at tage til udlandet og studere på de bedste universiteter. Han, der ikke forstår, hvad en sammensværgelse er, siger: Jeg er et barn af Satani by, og jeg har ikke et budget! Og han siger med en vis snilde, at han ikke vil have et budget! Stipendium! Jeg introducerer og støtter dig. Og de tvinger ham til at tage til Europa og Amerika. Og så dukkede han op som en af ??Oxford Universitys velgørere, og de tvang ham til at acceptere denne studerende! De oprettede også en velgørenhedsfond og giver ham stipendier og pensioner. En bystuderende, der ser klimaet i Europa og Amerika, ved ikke, at importøren har brugt penge for at blive respekteret. Og snart sidder han fast midt i afhængighed og kærlighed og sjov og forsvinder. Dette er skæbnen for alle dem, der ødelægger ungdommen af ??kærlighed til import. Ud af 10 millioner iranere, der søger videnskab baseret i udlandet, er det kun få, der lykkes eller taber. Resten falder så højt, at de hverken kan vende tilbage eller blive. Derfor henvender de sig til opvaskemaskine og praktiske jobs og kremering og tiggeri for kontrarevolutionære organisationer. Derfor læses det ofte i deres sind, at de ikke skal vende tilbage til deres hjemland!