سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تاریخ را فاتحان می نویسند

در ایران اسلامی تاریخ را از نو ننوشته اند زیرا خود را فاتح نمی دانند بلکه همان تاریخ را کمی اصلاح کرده و یا عینا ادامه دادند در حالیکه همه تاریخ نوشته فاتحان است و برای کشورهای مغلوب تاریخی وجود ندارد و یا چیزی وجود دارد که خودشان ننوشته اند. مثلا در آزربیجان، زبان فارسی را نابود کردند و کتب فارسی را از بین بردند و حتی منکر وجود شاعران پارسی زبان مثل نظامی گنجوی شدند. خط الرسم فارسی به روسی تبدیل شد و لباسهای محلی همه بیحجابی گردید. طبیعتا نسل جدید نامی از اسلام و ایران را در کتب نمی خوانند و بلکه آنها را دشمن و مهاجم می دانند. این سرنوشت تمامی کشورهایی است که بنام سازمان ملل آنها را فتح کرده اند و یا به اصطلاح استقلال داده و زیر نام و فهرست آمریکایی روسی برده اند.

در ایران هم چهار بار جنگ مغلوبه شده و ایرانیان شکست خورده اند و هر چهار بار تاریخ ایران از نو به دست فاتحان نوشته شده و به خورد ایرانیان داده اند. اولین شکست ایران از اسکندر بوده که تخت جمشید را نابود و کلیه آثار تاریخی را از بین بردند و هردودوت یونانی برای ایران تاریخ نوشت یا گزنفون! در کتابهای خود اسکندر را الکساندر یا سیروس و یا کورش! نامیدند و او را نه بعنوان غارتگر بلکه بعنوان رهایی بخش مردم ایران معرفی کرده و آثار باقی مانده را بنام او زدند! مقبره ای که بنام کورش یا جد کورش در دشتسان و فارس هست ساخته دست پیامبران و با معماری خانه خدا بوده است که از سنگهای بزرگ استفاده می کردند. مقبره اصلی فارس ملک سلیمان و مربوط به مادر حضرت سلیمان است و در دشتسان برای دختر ایشان است. اما در سال 1339 غربیها بعنوان باستانشناس آمدند و همان گزنفون را زنده کردند و همه جا را برای یونانیان باز کردند، حتی کتب درسی و منطق وسیاست را هم از ارسطو و افلاطون وام گرفتند. و چنان آنها را بزرگ کردند که گویا در ان زمان چاپخانه های وسیع و نویسندگان مبرز زیاد بودند در حالیکه تمام کتابهای یونانیان خودنوشته ایرانیان است. لذا باید آنها را کنار زد. این حداقل کاری است که متفکران و تاریخ دانان ایرانی باید انجام دهند. در حالیکه وظائیف بزرگتری هم دارند. اما فراموش کرده اند زیرا هنوز در کنار برگ های سوخته! توهمی تاریخ نویسان هستند. اگر رومیها تاریخ ایران را آنطور نوشتند، اعراب که از جنوب حمله کرده اند طور دیگری نوشتند تا جاییکه در دانشگاه برلین مجسمه ابن سینا را توضیح نوشته اند: یک دانشمند عربی. از ان بدتر پان ترکیست ها هستند که از حمله مغول در شرق ایران نشات گرفته و اکنون تاریخ ایران را به نفع خود می نویسند!  و اردوغان که خودش نژاد کردی دارد، برای دنیای اتراک قهرمانی می کند. و نقشه جدیدی از دنیا را می دهد که در ان ایران بخشی از ترکستان بزرگ است. در حالیکه بقای همه آنها که از غرب یا شمال و جنوب و یا شرق به ایران حمله کردند، به دست باکفایت ایرانیان پارسی زبان بوده است. اگر ابن مسکویه کتابهای یونانی را به فارسی و عربی ترجمه نمی کرد، کسی از یونان خبری نداشت! البته الان هم از یونان خبری داریم که در ذهن ابن مسکویه بوده است. یعنی او چند ورق پاره یا چند جمله ارسوط یا افلاطون را آنقدر گسترش داد که کتاب جمهوریت یا منطق! از ان بیرون کشید و همه ذهنیات خود را به نام آنها مصادره کرد. اگر کلیله ودمنه و دیگر کتابهای هندی به فارسی برگردان نمی شد الان اثری از ان نبود. و یا شاهنامه چینی را اگر فردوسی نمی سرود کسی از ان اطلاعی نداشت. و اگر سید ابن طاوس یا شیخ کلینی و علامه مجلسی نبود کسی از نهج البلاغه و صحیفه سجادیه اثری نمی یافت. بیایید تاریخ را از نو بنویسیم زیرا که فاتح اصلی ماییم.

History is written by the conquerors

In Islamic Iran, history has not been rewritten because they do not consider themselves conquerors, but have slightly modified or continued the same history, while all history is written by conquerors and there is no history for the defeated countries, or there is something they did not write. . For example, in Azerbaijan, they destroyed the Persian language and Persian books and even denied the existence of Persian language poets like Nezami Ganjavi. The Persian script became Russian and the local clothes became unveiled. Naturally, the new generation does not read the names of Islam and Iran in books, but considers them enemies and aggressors. This is the fate of all the countries that have been conquered in the name of the United Nations, or so-called independence, and taken under the name and list of Russian Americans. In Iran, too, the war has been defeated four times and the Iranians have been defeated, and all four times the history of Iran has been rewritten by the victors and fed to the Iranians. Iran was the first defeat of Alexander, who destroyed Persepolis and all historical monuments, and both Greek writers wrote history for Iran or Xenophon! In his books, Alexander or Alexander or Cyrus or Cyrus! They named him and introduced him not as a looter but as a liberator of the Iranian people and named the remaining works after him! The tomb named after Cyrus or the ancestor of Cyrus in Dashtsan and Persia was built by the prophets and had the architecture of the house of God, which used large stones. The main tomb of Fars is King Suleiman and belongs to the mother of Hazrat Suleiman and is in Dashtsan for his daughter. But in 1339 the Westerners came as archaeologists and revived the same Xenophon and opened everywhere for the Greeks, even borrowing textbooks and logic and politics from Aristotle and Plato. And they magnified them so much that it seems that at that time there were many large printing presses and prominent writers, while all Greek books were written by Iranians. Therefore, they must be put aside. This is the least that Iranian thinkers and historians should do. While they also have bigger tasks. But they forgot because they are still next to the burnt leaves! They are the illusion of historians. If the Romans wrote the history of Iran that way, the Arabs who invaded from the south would have written it differently to the point where they described the statue of Ibn Sina at the University of Berlin: an Arab scholar. Worse are the Pan-Turkists who originated from the Mongol invasion of eastern Iran and are now writing the history of Iran in their favor! And Erdogan, himself a Kurd, is a champion for the Atrak world. And it gives a new map of the world in which Iran is part of Greater Turkestan. While the survival of all those who invaded Iran from the west or north and south or east was in the hands of competent Persian-speaking Iranians. If Ibn al-Muskawiyyah had not translated Greek books into Persian and Arabic, no one would have known about Greece! Of course, we still have news about Greece that was in Ibn Muskawiyyah"s mind. That is, he expanded a few torn pages or a few sentences of Aristotle or Plato so much that the book Republic or Logic! He pulled it out and confiscated all his minds in their name. If Kelileh and Demneh and other Indian books had not been translated into Persian, there would be no trace of it now. Or if Ferdowsi did not compose the Chinese Shahnameh, no one would have known about it. And if it were not for Sayyid Ibn Taws or Sheikh Klini and Allama Majlisi, no one would have found any trace of Nahj al-Balaghah and Sahifa al-Sajadiyya. Let"s rewrite history because we are the main conqueror.

التاریخ مکتوب من قبل الغزاة

فی إیران الإسلامیة ، لم تتم إعادة کتابة التاریخ لأنهم لا یعتبرون أنفسهم غزاة ، لکنهم عدلوا أو استمروا فی نفس التاریخ بشکل طفیف ، بینما کل التاریخ مکتوب من قبل الغزاة ولیس هناک تاریخ للدول المهزومة ، أو هناک شیء فعلوه لا یکتب. على سبیل المثال ، فی أذربیجان ، دمروا اللغة الفارسیة والکتب الفارسیة وحتى أنهم أنکروا وجود شعراء باللغة الفارسیة مثل نظامی کنجافی. أصبحت قواعد الإملاء الفارسیة روسیة وأصبحت الملابس المحلیة مکشوفة. وبطبیعة الحال فإن الجیل الجدید لا یقرأ فی الکتب أسماء الإسلام وإیران ، بل یعتبرهم أعداء ومعتدین. هذا هو مصیر جمیع الدول التی تم احتلالها باسم الأمم المتحدة ، أو ما یسمى بالاستقلال ، والتی تم أخذها تحت اسم وقائمة الأمریکیین الروس. فی إیران أیضًا ، هُزمت الحرب أربع مرات ، وهُزم الإیرانیون ، وأعاد المنتصرون کتابة تاریخ إیران أربع مرات وقدمها للإیرانیین. کانت إیران هی الهزیمة الأولى للإسکندر الذی دمر مدینة برسیبولیس وکل الآثار التاریخیة ، وکتب کلا الکتابین الیونانیین التاریخ لإیران أو زینوفون! فی کتبه الإسکندر أو الإسکندر أو سایروس أو سایروس! أطلقوا علیه وعرضوه لیس على أنه سارق بل کمحرر للشعب الإیرانی وأطلقوا علیه بقیة الأعمال! تم بناء القبر الذی یحمل اسم کورش أو سلف کورش فی داشتسان وبلاد فارس من قبل الأنبیاء وکان له الهندسة المعماریة لبیت الله ، والذی کان یستخدم الحجارة الکبیرة. القبر الرئیسی لفارس هو الملک سلیمان وینتمی إلى والدة حضرة سلیمان وهو فی داشتسان لابنته. لکن فی عام 1339 ، جاء الغربیون کعلماء آثار وأعادوا إحیاء نفس Xenophon وفتحوا فی کل مکان للیونانیین ، حتى أنهم استعیروا الکتب المدرسیة والمنطق والسیاسة من أرسطو وأفلاطون. وقد قاموا بتضخیمهم لدرجة أنه یبدو أنه فی ذلک الوقت کان هناک العدید من المطابع الکبیرة والکتاب البارزین ، فی حین أن جمیع الکتب الیونانیة کتبها إیرانیون. لذلک ، یجب وضعها جانبا. هذا أقل ما یجب أن یفعله المفکرون والمؤرخون الإیرانیون. بینما لدیهم أیضًا مهام أکبر. لکنهم نسوا لأنهم ما زالوا بجانب الأوراق المحترقة! إنهم وهم المؤرخین. إذا کتب الرومان تاریخ إیران بهذه الطریقة ، لکان العرب الذین غزوا من الجنوب قد کتبوه بشکل مختلف لدرجة أنهم وصفوا تمثال ابن سینا ??فی جامعة برلین: عالم عربی. والأسوأ من ذلک هم عموم الترک الذین نشأوا من الغزو المغولی لإیران الشرقیة وهم الآن یکتبون تاریخ إیران لصالحهم! وأردوغان نفسه کردی بطل لعالم الأتراک. ویعطی خریطة جدیدة للعالم الذی تعتبر فیه إیران جزءًا من ترکستان الکبرى. بینما کان بقاء کل من غزوا إیران من الغرب أو الشمال أو الجنوب أو الشرق فی أیدی الإیرانیین الأکفاء الناطقین بالفارسیة. لو لم یترجم ابن المسکویة الکتب الیونانیة إلى الفارسیة والعربیة لما عرف أحد عن الیونان! بالطبع ، ما زالت لدینا أخبار عن الیونان کانت فی ذهن ابن مسکاویة. أی أنه وسع بضع صفحات ممزقة أو بضع جمل لأرسطو أو أفلاطون لدرجة أن کتاب جمهوریة أو منطق! أخرجها وصادر کل عقولهم باسمهم. إذا لم تُترجم کلیلة ودمنه وکتب هندیة أخرى إلى الفارسیة ، فلن یکون هناک أثر لها الآن. أو إذا لم یؤلف الفردوسی الشاهنامه الصینیة ، فلن یعرفها أحد. ولولا السید بن طوس أو الشیخ کلینی والعلامة مجلیسی لما وجد أحد أثر لنهج البلاغة وصحیفة السجادیة. دعونا نعید کتابة التاریخ لأننا الفاتحون الرئیسیون.

Η ιστορ?α γρ?φεται απ? τους κατακτητ?ς

Στο Ισλαμικ? Ιρ?ν, η ιστορ?α δεν ?χει ξαναγραφτε? επειδ? δεν θεωρο?ν τους εαυτο?ς τους κατακτητ?ς, αλλ? ?χουν τροποποι?σει ελαφρ?ς ? συν?χισαν την ?δια ιστορ?α, εν? ?λη η ιστορ?α γρ?φεται απ? κατακτητ?ς και δεν υπ?ρχει ιστορ?α για τις ηττημ?νες χ?ρες ? υπ?ρχει κ?τι που ?καναν μη γρ?φω.. Για παρ?δειγμα, στο Αζερμπα?τζ?ν, κατ?στρεψαν την περσικ? γλ?σσα και τα περσικ? βιβλ?α και αρν?θηκαν ακ?μη και την ?παρξη περσ?ν ποιητ?ν ?πως ο Nezami Ganjavi. Η περσικ? ορθογραφ?α ?γινε ρωσικ? και τα τοπικ? ρο?χα αποκαλ?φθηκαν. ?πως ε?ναι φυσικ?, η ν?α γενι? δεν διαβ?ζει τα ον?ματα του Ισλ?μ και του Ιρ?ν στα βιβλ?α, αλλ? τα θεωρε? εχθρο?ς και επιτιθ?μενους. Αυτ? ε?ναι η μο?ρα ?λων των χωρ?ν που ?χουν κατακτηθε? στο ?νομα των Ηνωμ?νων Εθν?ν ? της λεγ?μενης ανεξαρτησ?ας και ?χουν ληφθε? με το ?νομα και τον κατ?λογο των Ρωσοαμερικαν?ν. Στο Ιρ?ν, επ?σης, ο π?λεμος ?χει ηττηθε? τ?σσερις φορ?ς και οι Ιρανο? ?χουν ηττηθε?, και οι τ?σσερις φορ?ς η ιστορ?α του Ιρ?ν ?χει ξαναγραφτε? απ? τους νικητ?ς και ?χει τροφοδοτηθε? με τους Ιρανο?ς. Το Ιρ?ν ?ταν η πρ?τη ?ττα του Αλ?ξανδρου, που κατ?στρεψε την Περσ?πολη και ?λα τα ιστορικ? μνημε?α, και οι δ?ο ?λληνες συγγραφε?ς ?γραψαν ιστορ?α για το Ιρ?ν ? τον Ξενοφ?ντα! Στα βιβλ?α του ο Αλ?ξανδρος ? ο Αλ?ξανδρος ? ο Κ?ρος ? ο Κ?ρος! Τον ον?μασαν και τον παρουσ?ασαν ?χι ως λεηλ?τη αλλ? ως ελευθερωτ? του ιρανικο? λαο? και ον?μασαν τα υπ?λοιπα ?ργα με το ?νομ? του! Ο τ?φος που π?ρε το ?νομ? του απ? τον Κ?ρο ? τον πρ?γονο του Κ?ρου στο Dashtsan και την Περσ?α χτ?στηκε απ? τους προφ?τες και ε?χε την αρχιτεκτονικ? του ο?κου του Θεο?, που χρησιμοποιο?σε μεγ?λες π?τρες. Ο κ?ριος τ?φος του Φαρς ε?ναι ο βασιλι?ς Σουλε?μ?ν και αν?κει στη μητ?ρα του Χαζρ?τ Σουλε?μ?ν και βρ?σκεται στο Dashtsan για την κ?ρη του. ?μως το 1339 ?ρθαν οι Δυτικο? ως αρχαιολ?γοι και ξαναζ