مرزهای موهوم
تا مدتها در جهان مرزی وجود نداشت چند شهر در نقاط مختلف بوجود آمده بود و بیشتر موضوع شهروندی مطرح بود و چیزی بنام کشور وجود نداشت. مثل شهر روم، آتن که بیرون از خود را بربر می نامیدند. بعد از مدتی در آسیای غربی یعنی ایران امروزی دولت شهر یا کشور تاسیس شد یعنی واحدی بزرگتر از یک یا چند شهر. دیگران نیز به تبع شهر های خود را گسترش دادند و روستاها را تقویت کردند تا اینکه ایران دارای اقلیم شد! اقلیم بزرگتر از کشور وشامل چند کشور می شد. بقیه نیز به تبع با رشد جمعیت کشورهایی چند را به خاک خود اضافه نمودند تا هفت اقلیم بوجود آمد!ابوریحان بیرونی هفت اقلیم را چنین بر می شمارد : نخستین اقلیم هندوان، دوم اقلیم عرب و حبشان، سیم اقلیم مصر و شام، چهارم اقلیم ایرانشهر، پنجم اقلیم صقلاب و روم، ششم اقلیم ترک و یاجوج، هفتم اقلیم چین و ماچین.
اما هنوز اقلیم چهارم یعنی ایران مرکز بود و بزرگتر از همه و بقیه فقط نام اقلیم را یدک می کشیدند. لذا مرزها تعریف نشده بود و معمولا مرز به جایی گفته می شد که باج و خراج یا مالیات می دادند. یعنی اگر ایران به هندوستان حمله می کرد تاج شاهی را دوباره بر گورکانیان می گذاشت و فقط طلب جزیه و خراج یعنی مالیات و غنیمت می کرد. و تا هنگامیکه دادن مالیات ادامه داشت آن را تابع ایران می دانستند.تا اینکه اروپاییها برای گسترش مرز خواستند دنیا را دور بزنند و به هند برسند و آمریکا را کشف کردند و تا مدتها آنجا را ایندیا می گفتند که ایالتی هم بنام ایندیانا در انجا هنوز هست. ولی انگلستان که از راه کوتاهتری به هندوستان رسیده بود می خواست مرزی داشته باشد تا ایران دیگر مالیات نگیرد بلکه همه مالیاتها به پادشاه انگلستان برسد. لذا کشوری بنام افغانستان ایجاد کرد و تاهرات را تابع خود کرد و عباس میرزا که می خواست هرات را آزاد کند از جنوب کشتی هایش را دستور حمله به آبادان و اهواز داد. از ان تاریخ به بعد کار انگلیس شد: تعیین مرز، و فقط هم با ایران مشکل داشت لذا نقشه ایران که مانند پلنگ بود به گربه تبدیل کرد. و هنوز هم برخی ها این نقشه چرچیل برای ایران را مانند آیه قران می دانند. و می گویند باید مرزهای بین المللی را احترام گذاشت. اما همه اینها موهوم است. مردم دنیا یک قبیله هستند و از یک پدر و مادر بدنیا آمده اند. فلسفه تاریخ قران می گوید: همه شما از یک پدر ومادر هستید ولی بعد ها اختلاف بین شما افتاد یا انداخته شد. اما باید همگی به وحدت گردن بگذارید و دوباره یکی شوید. این فلسفه تاریخ سه قسمتی در همه نظریات رعایت شده است: مانند کمونیزم که می گوید: ابتدا کمون اولیه بوده بعد جامعه طبقاتی شد و در اخر هم به کمون نهایی خواهد رسید. و این تفسیر مادی از آیه (انالله و انا الیه راجعون) ما از خداییم(ریشه واحد) و بعد از جدایی از خدا دوباره به سوی برمی گردیم. لذا یکی از نشانه ها و موانع این وحدت مرزهای موهوم است چه مرزهای فکری و فرهنگی و چه مرزهای فیزیکی. اساس این مرزها هم بر توهم توطئه است. یعنی هرکشوری همه دنیا را دشمن خود می داند. در حالیکه در تفکر اسلامی همه دنیا دوست یکدیگر هستند. واین تفاوت ماهوی به این معنی است: همه مردم دوست یکدیگر هستند مگر خلاف ان ثابت شود. یعنی کسی یا گروهی یا قومی شمشیر یا تفنگ بردارند و دیگری را بکشد. تازه در این صورت هم قران می فرماید آنها را به صلح و دوستی دعوت کنید و اگر نپذیرفتند، مقصر را سرجایش بنشانید. پس میتوان گفت درکل جهان صلح برقرار است و این توپخانه تبلیغی صهیونیزم است که آن را جنگی می خواهد تا مردم از هر قوم و قبیله به جان هم بیافتند و راه برای آنها باز شود و از سرگردانی نجات پیداکنند.
Imaginary boundaries
For a long time, there were no borders in the world. Several cities had emerged in different parts, and the issue of citizenship was mostly raised, and there was no such thing as a country. Like the city of Rome, Athens, which outside was called Berber. After a while in West Asia, modern-day Iran, a city or country government was established, meaning a unit larger than one or more cities. Others, in turn, expanded their cities and strengthened their villages until Iran had a climate! The climate was larger than the country and included several countries. The rest, as the population grew, added a few countries to their territory to create seven climates! Abu Rihan al-Biruni lists the seven climates as follows: the first climate of the Hindus, the second climate of the Arabs and the Abyssinians, the climate of Egypt and the Levant, the fourth climate of Iran-Shahr, the fifth climate of the Revolution and Rome, the sixth climate of the Turks and Gogs, the seventh climate of China and Machin. But still the fourth climate, namely Iran, was central, and the largest of all, and the rest only bore the name of the climate. Therefore, the borders were not defined and the border was usually called the place where they paid tribute or taxes. That is, if Iran invaded India, it would put the imperial crown on the Gurkhanids again and only ask for jizyah and tribute, ie taxes and booty. And as long as the taxation continued, it was considered subordinate to Iran. LT is. But Britain, which had reached India by a shorter route, wanted to have a border so that Iran would no longer be taxed, but all taxes would go to the King of England. Therefore, he created a country called Afghanistan and subjugated Tehran, and Abbas Mirza, who wanted to liberate Herat, ordered his ships to attack Abadan and Ahvaz from the south. From that date on, Britain did its job: to determine the border, and it only had problems with Iran, so the map of Iran, which was like a leopard, turned into a cat. And still some people consider this plan of Churchill for Iran as a verse of the Quran. And they say international borders must be respected. But all this is imaginary. The people of the world are a tribe and were born of the same parents. The philosophy of the history of the Qur"an says: You are all from the same parents, but later the differences between you fell or were thrown away. But you must all unite and unite again. This philosophy of history has been observed in three parts in all theories: like communism which says: first it was the primary commune, then it became a class society, and finally it will reach the final commune. And this material interpretation of the verse (Allah and I am the Returning One) we are from God (one root) and after separation from God we return again. Therefore, one of the signs and obstacles of this unity is imaginary borders, both intellectual and cultural borders and physical borders. These boundaries are also based on the illusion of conspiracy. That is, every country considers the whole world as its enemy. While in Islamic thought, all the worlds are friends of each other. And this essential difference means: all people are friends with each other unless proven otherwise. That is, someone or a group or an ethnic group takes a sword or a gun and kills another. Only in this case, the Qur"an says, invite them to peace and friendship, and if they do not accept, put the culprit in his place. So we can say that there is peace in the whole world and this is the propaganda artillery of Zionism, which wants a war so that people from every nation and tribe can come together and the way will be opened for them and they will be saved from confusion.
حدود خیالیة
لفترة طویلة لم یکن هناک حدود فی العالم ، فقد ظهرت عدة مدن فی مناطق مختلفة ، وأثیرت قضیة الجنسیة فی الغالب ، ولم یکن هناک ما یسمى بالدولة. مثل مدینة روما ، أثینا التی کانت تسمى فی الخارج البربریة. بعد فترة من الوقت فی غرب آسیا ، إیران الحدیثة ، تم إنشاء مدینة أو حکومة دولة ، مما یعنی وحدة أکبر من مدینة واحدة أو أکثر. آخرون بدورهم وسعوا مدنهم وعززوا قراهم حتى أجواء إیران! کان المناخ أکبر من البلاد وشمل عدة دول. أضاف الباقی ، مع نمو السکان ، عددًا قلیلاً من البلدان إلى أراضیهم لخلق سبعة مناخات! یسرد أبو ریحان البیرونی المناخات السبعة على النحو التالی: المناخ الأول للهندوس ، المناخ الثانی للعرب والحبش ، مناخ مصر والشام ، المناخ الرابع لإیرانشهر ، المناخ الخامس للثورة و روما ، المناخ السادس للأتراک والجوج ، المناخ السابع للصین وماشین. لکن لا یزال المناخ الرابع ، وهو إیران ، کان مرکزیًا ، والأکبر على الإطلاق ، والباقی یحمل اسم المناخ فقط. لذلک ، لم یتم تحدید الحدود وعادة ما کانت تسمى الحدود المکان الذی دفعوا فیه الجزیة أو الضرائب. أی ، إذا غزت إیران الهند ، فإنها ستضع التاج الإمبراطوری على Gurkhanids مرة أخرى وتطلب فقط الجزیة والجزیة ، أی الضرائب والغنائم. وطالما استمرت الضرائب کانت تعتبر تابعة لإیران. لکن بریطانیا ، التی وصلت إلى الهند عبر طریق أقصر ، أرادت أن یکون لها حدود حتى لا تخضع إیران للضرائب بعد الآن ، لکن جمیع الضرائب ستذهب إلى ملک إنجلترا. لذلک ، أنشأ دولة تسمى أفغانستان وأخضع طهران ، وأمر عباس میرزا ??، الذی أراد تحریر هیرات ، سفنه بمهاجمة عبادان والأهواز من الجنوب. منذ ذلک التاریخ ، قامت بریطانیا بعملها: تحدید الحدود ، ولم یکن لدیها سوى مشاکل مع إیران ، لذلک تحولت خریطة إیران ، التی کانت تشبه النمر ، إلى قطة. وما زال البعض یعتبر خطة تشرشل لإیران آیة قرآنیة. ویقولون إنه یجب احترام الحدود الدولیة. لکن کل هذا وهمی. إن شعوب العالم قبیلة ولدوا من نفس الأبوین. تقول فلسفة تاریخ القرآن: أنتم جمیعًا من نفس الوالدین ، ولکن فیما بعد سقطت الخلافات بینکم أو تلاشت. لکن یجب أن تتحد جمیعًا وتتحد مرة أخرى. لوحظت فلسفة التاریخ هذه فی ثلاثة أجزاء فی جمیع النظریات: مثل الشیوعیة التی تقول: أولاً کانت الجماعة الأساسیة ، ثم أصبحت مجتمعاً طبقیًا ، وأخیراً ستصل إلى المشاعیة النهائیة. وهذا التفسیر المادی لآیة (الله وأنا العائد) نحن من عند الله (أصل واحد) وبعد الانفصال عن الله نعود مرة أخرى. لذلک فإن من علامات هذه الوحدة وعقباتها الحدود الخیالیة ، الحدود الفکریة والثقافیة ، والحدود المادیة. وتستند هذه الحدود أیضًا إلى وهم المؤامرة. أی أن کل دولة تعتبر العالم کله عدوا لها. بینما فی الفکر الإسلامی ، کل العالمین أصدقاء لبعضهم البعض. وهذا الاختلاف الجوهری یعنی: کل الناس أصدقاء مع بعضهم البعض ما لم یثبت خلاف ذلک. أی أن شخصًا ما أو مجموعة أو مجموعة عرقیة تأخذ سیفًا أو مسدسًا وتقتل شخصًا آخر. فی هذه الحالة فقط ، کما یقول القرآن ، ادعهم إلى السلام والصداقة ، وإذا لم یقبلوا ، ضع الجانی مکانه. لذلک یمکننا القول أن هناک سلامًا فی العالم کله وهذه هی دعایة المدفعیة الصهیونیة التی ترید حربًا حتى یتمکن الناس من کل أمة وقبیلة من الالتقاء معًا ویفتح لهم الطریق وینقذون منهم. ارتباک.
Frontières imaginaires
Pendant longtemps, il n"y avait pas de frontières dans le monde, plusieurs villes avaient émergé dans différentes parties, et la question de la citoyenneté était principalement posée, et il n"y avait pas de pays. Comme la ville de Rome, Athènes, qui à l"extérieur s"appelait berbère. Après un certain temps en Asie occidentale, l"Iran moderne, un gouvernement de ville ou de pays a été établi, ce qui signifie une unité plus grande qu"une ou plusieurs villes. D"autres, à leur tour, agrandirent leurs villes et renforcèrent leurs villages jusqu"à ce que l"Iran ait un climat ! Le climat était plus grand que le pays et comprenait plusieurs pays. Les autres, au fur et à mesure que la population augmentait, ont ajouté quelques pays à leur territoire pour créer sept climats ! Abu Rihan al-Biruni énumère les sept climats comme suit : le premier climat des Hindous, le second climat des Arabes et des Abyssins, le climat de l"Egypte et du Levant, le quatrième climat d"Iranshahr, le cinquième climat de la Révolution et Rome, le sixième climat des Turcs et des Gogs, le septième climat de la Chine et Machin. Mais encore le quatrième climat, à savoir l"Iran, était central, et le plus grand de tous, et le reste ne portait que le nom du climat. Par conséquent, les frontières n"étaient pas définies et la frontière était généralement appelée le lieu où ils payaient tribut ou taxes. Autrement dit, si l"Iran envahissait l"Inde, il remettrait la couronne impériale sur les Gurkhanides et ne demanderait que la jizyah et le tribut, c"est-à-dire les impôts et le butin. Et tant que la taxation a continué, elle a été considérée comme subordonnée à l"Iran. Mais la Grande-Bretagne, qui avait atteint l"Inde par une route plus courte, voulait avoir une frontière pour que l"Iran ne soit plus taxé, mais que toutes les taxes aillent au roi d"Angleterre. Par conséquent, il créa un pays appelé Afghanistan et subjugua Téhéran, et Abbas Mirza, qui voulait libérer Herat, ordonna à ses navires d"attaquer Abadan et Ahvaz par le sud. À partir de cette date, la Grande-Bretagne a fait son travail : déterminer la frontière, et elle n"avait de problèmes qu"avec l"Iran, alors la carte de l"Iran, qui ressemblait à un léopard, s"est transformée en chat. Et encore certains considèrent ce plan de Churchill pour l"Iran comme un verset du Coran. Et ils disent que les frontières internationales doivent être respectées. Mais tout cela est imaginaire. Les peuples du monde forment une tribu et sont nés des mêmes parents. La philosophie de l"histoire du Coran dit : vous êtes tous issus des mêmes parents, mais plus tard les différences entre vous sont tombées ou ont été jetées. Mais vous devez tous vous unir et vous unir encore. Cette philosophie de l"histoire a été observée en trois temps dans toutes les théories : comme le communisme qui dit : d"abord c"était la commune primaire, ensuite c"est devenu une société de classes, et enfin ça atteindra la commune finale. Et cette interprétation matérielle du verset (Allah et je suis celui qui revient) nous sommes de Dieu (une racine) et après la séparation de Dieu, nous revenons à nouveau. Par conséquent, l"un des signes et des obstacles de cette unité sont les frontières imaginaires, à la fois les frontières intellectuelles et culturelles et les frontières physiques. Ces frontières reposent également sur l"illusion d"un complot. Autrement dit, chaque pays considère le monde entier comme son ennemi. Alors que dans la pensée islamique, tous les mondes sont amis les uns des autres. Et cette différence essentielle signifie : tous les gens sont amis les uns avec les autres sauf preuve du contraire. C"est-à-dire que quelqu"un ou un groupe ou un groupe ethnique prend une épée ou un fusil et en tue un autre. Seulement dans ce cas, dit le Coran, invitez-les à la paix et à l"amitié, et s"ils n"acceptent pas, mettez le coupable à sa place. Nous pouvons donc dire qu"il y a la paix dans le monde entier et c"est l"artillerie de propagande du sionisme, qui veut une guerre pour que les gens de chaque nation et tribu puissent se rassembler et que la voie leur soit ouverte et qu"ils soient sauvés de confusion.