سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ابیک

شیعه و آب

یک نفر از بامیان میرود پیش پیغمبر و می گوید مبلغ زیادی بدهکارم کسی کمک نمیکند شنیدم شما ادم خوبی هستی . پیامبر رو به ابابکر و عمر و عثمان و می فرماید به او بدهید. هرسه میگویند نداریم. پس به علی اشاره میکند. علی شخص بیرون برده دستان خود بسته و به او می‌گوید من غلام تو هستم و همه کار بلدم ببر مرا بفروش و پول خودت بردارد افغانی می گوید فقط یک نفر می‌تواند این مبلغ را بپردازد انهم والی بامیان هست. میگوید برویم. وقتی پیش فرماندار میروند او می گوید اگر این غلام زرنگ شما سه کار برای من انجام دهد من این پول را می‌پردازم اول اینکه کوه را بشکافد ما آب نداریم دوم هم رودخانه جاری کند سوم هم یک پهلوان قوی بنام حضرت علی هست او را دستگیر و بیاورد. غلام قبول میکند اشاره ای به کوه میکند کوه درجا شکافته میشود و رود خانه ای جاری میشود و میگوید من خودم حضرت علی هستم در خدمت شما . همه مردم انجا شیعه شده نام ان محل را بند امیر می گذارند که هنوز هم هست. یک نفر از مزار شریف انجا بوده خود را به علی میرساند و میگوید شهر ما هم اب ندارد . و از او دعوت میکند. و علی ع چاه عمیقی ایجاد میکند که مزغر شریف الان روی ان است و قدمگاه حضرت علی بوده یکسال در انجا اقامت میکند و همه شیعه میشوند.یک مازندرانی خدمت میرسد و تقاضای اب را مطرح میکند و حضرت آبعلی راایجاد میکند و در اطراف چشمه و علی اباد هم درست میشود و همه علویان طبری به دست خود حضرت علی شیعه میشود. یکنفر اژ طالقان و قزوین دعوت میکند وامتم علی ابیک را برای انها تقدیم میکند. از طارم و خلخال هم علی بلاغی درست میشود. در طارم و در ماهین که حضور داشت یک ماهینی عاشق علی میشود و با او همراه که. به سه زبان ترکی و فارسی و عربی وارد بوده و خط زیبایی داشته لذا امام علی او را به امام حسن بخشید. بعد از شهادت امام حسن در خدمت امام حسین ع بود و در روز عاشورا وقتی شهید سربریده او را به ماهین فرستادند و الان بنام باش امامزادا محل ریارت اهتلی هست و سامان ماهینی ها را از نسل او میدانند